۱- پذیرش دورکاری و برنامههای کاری منعطف:
۱-۱: دورکاری:
تحولات دیجیتال و همهگیری و شیوع کرونا، دست به دست هم دادند تا «دورکاری» به یک مفهوم پرتکرار در محیطهای کاری تبدیل شود؛ شرکتها بهواسطۀ اجباری که از طرف جوامع به آنها تحمیل شده بود، تمام تلاش خود را کردند که بسترها و فرآیندهای لازم برای پیادهسازی دورکاری را بهوجود بیاورند.
سازمانها و کسبوکارهایی که بهتر توانستند از پس این چالش بر بیایند، بدون اینکه به کسبوکارشان آسیب چشمگیری وارد شود توانستند از گسترۀ بیشتری از مناطق جغرافیایی دست به استخدام افراد متخصص بزنند و هزینههای مرتبط با تجهیز و نگهداری زیرساختهای فیزیکی را نیز تا حد بسیار زیادی کاهش دادند.
برای مطالعه مقاله دورکاری در سازمان ها؛ چالش ها و فرصت های پیش رو کلیک کنید
برای کارمندان نیز «دورکاری» منجر به انعطافپذیری بیشتر، ایجاد تعادل بهتر بین کار و زندگی و امکان زندگی در مناطقی دور از کلانشهرها را بهوجود آورد.
البته موارد ذکرشده اصلاً به این معنا نیست که دورکاری برای سازمانها هیچ مشکلی ایجاد نکرده است، بلکه بیشتر مقصود این است که بهنظر میرسد آیندۀ کاری با سرعت بسیار زیادی در حال رفتن به سمت تمایل افراد به دورکاری است و سازمانها و شرکتهایی که بهدنبال جذب و حفظ استعدادهای برتر در بازار کار رقابتی حالحاضر هستند، حتماً باید به این نکتۀ اساسی توجه کنند.
۱-۲: برنامههای کاری منعطف برای افزایش بهرهوری:
برنامههای کاری انعطافپذیر به کارکنان اجازه میدهد ساعات کاری خود را با نیازها و ترجیحات فردی خود تنظیم کنند و دیگر خود را تحت فشار و تحت نظر تجسم نکنند؛ این انعطافپذیری بر این اصل استوار است که بهرهوری صرفاً وابسته به ساعات کار ثابت در یک محیط اداری سنتی نیست! سازمانها اگر به کارکنان خود اجازه دهند که برنامههای شخصی خود را بر اساس ترجیحاتشان تنظیم کنند، علاوهبر پرورش نیروی کار متعهدتر و باانگیزهتر، میتوانند به بالاترین حد بهرهوری نیز دست پیدا کنند.
علاوهبر این، برنامههای کاری انعطافپذیر سبکهای کاری متنوع را پوشش میدهد و به کارکنان اجازه میدهد که به تعهدات شخصی و اخلاقی خود نیز متعهد بمانند و این امر منجر به افزایش رضایت شغلی و در نهایت افزایش بهرهوری افراد و کسبوکارها میشود.
۱-۳: غلبه بر چالشها و ایجاد فرهنگ کار از راه دور:
همانطور که اشاره شد، در کنار مزایای قابل توجهی که دورکاری و برنامههای انعطافپذیر به سازمانها و افراد ارائه میدهند، چالشهایی را نیز بهوجود میآورند که سازمانها و افراد باید بتوانند بر این چالشها غلبه کنند.
ایجاد و مدیریت کانالهای ارتباطی شفاف، تقویت قابلیتهای همکاری و حفظ انسجام تیمی در دورکاری، بسیار چالش برانگیز هستند؛ سازمانها برای غلبه بر این چالشها باید روی ابزارهای ارتباطی دیجیتال قوی، پلتفرمهای مدیریت پروژه و فعالیتهای تیمسازی مجازی سرمایهگذاری کنند. علاوهبر این، ایجاد یک فرهنگ دورکاری مبتنی بر اعتماد، مسئولیتپذیری و KPIهای واضح برای موفقیت در این تجربۀ جدید و نوپا ضروری است. با پذیرش دورکاری و اجرای استراتژیهای غلبه بر چالشهای آن، سازمانها میتوانند از پتانسیل کامل نیروی کار خود استفاده کنند و بهطور همزمان، محیط کاری انعطافپذیرتر و سازگارتری را نیز ایجاد کنند.
۲ – اتوماسیون و هوش مصنوعی:
۲-۱: سادهسازی فرآیندها با اتوماسیون:
اتوماسیونهای سازمانی با سادهسازی وظایف تکراری و پیش پا افتاده، آیندۀ کار را متحول میکنند و زمان کارمندان را برای تمرکز بر تلاشهای استراتژیک و خلاقانهتر آزاد میکند؛ این فرآیند مدتهاست که در کسبوکارها کلید خورده است و امروزه کمتر سازمان یا کسبوکاری را میتوانید پیدا کنید که از ابزارهای اتوماسیونی استفاده نکند.
با استفاده از فناوریهای اتوماسیون مانند اتوماسیون اداری و اتوماسیون گردش کار(BPMS)، سازمانها میتوانند احتمال بروز خطاهای انسانی را تا حد بسیار زیادی کاهش دهند، کارایی را بهبود ببخشند و دورههای کاری را تا حد ممکن بهینه کنند. از خودکارسازی ورود دادهها و تولید گزارشها گرفته تا مدیریت موجودی و خدمات مشتری، اتوماسیون به کسبوکارها کمک میکند که عملیات خود را بهینه کنند و منابع انسانی را به فعالیتهایی اختصاص دهند که دارای ارزش افزودۀ بیشتری هستند.
۲-۲: انتقال هوش انسانی به ابزارهای هوش مصنوعی:
هوش مصنوعی (AI) با تقویت خود بر اساس ملزومات هوش انسانی و گسترش تواناییهای تصمیمگیری، محیط کاری سازمانها و کسبوکارها را متحول خواهند کرد. ابزارها و سیستمهای مبتنی بر هوش مصنوعی میتوانند حجم وسیعی از دادهها را تجزیهوتحلیل کنند، الگوها را شناسایی کنند، و بینشهایی ایجاد کنند که میتواند بر تصمیمات استراتژیک تجاری تأثیر بسزایی بگذارد. از تجزیهوتحلیل پیشبینیکننده گرفته تا پردازش زبان طبیعی(NLP) و یادگیری ماشین، فناوریهای هوش مصنوعی سازمانها را قادر میسازند که کیفیت تجارب مشتری را افزایش دهند، تلاشهای بازاریابی را شخصیسازی کنند و تخصیص منابع را بهینه کنند. با پذیرش AI، کسبوکارها میتوانند مزیت رقابتی چشمگیری بهدست بیاورند، و فرصتهای رشد و نوآوری را تا حد بسیار زیادی گسترش دهند.
۲-۳: مهارتآموزی مجدد و تقویت مهارتهای نیروی کار:
از آنجایی که اتوماسیون و هوش مصنوعی درحال تغییر شکل نیروی کار هستند و این ماجرا ادامه دارد، سازمانها باید برای انطباق با چشمانداز در حال تغییر، روی مهارتسازی و ارتقای مهارت کارکنان خود سرمایهگذاری کنند.
همزمان با اینکه اتوماسیون ممکن است جایگزین وظایف خاصی از افراد شود، میتواند نقشهای شغلی جدیدی را نیز ایجاد کند که تصدی آنها به مجموعهمهارتهای متفاوتی نیاز دارد؛ با ارائۀ برنامههای آموزشی و قراردادن فرصتهای توسعه در اختیار کارکنان، سازمانها میتوانند نیروی کار خود را به مهارتهای دیجیتالی مورد نیاز برای پیشرفت در آیندۀ کاری تجهیز کنند. ارتقاء مهارت کارکنان نه تنها امنیت شغلی آنها را تضمین میکند، بلکه آنها را قادر میسازد تا نقشهای پیچیدهتر و خلاقانهتری را ایفا کنند. نقشهایی که بهراحتی قابل جایگزینی نیستند و نمیتوان آنها را اتوماتیک کرد.
۲-۴: ملاحظات اخلاقی و همکاری انسان و ماشین:
در اتخاذ تصمیم راجع به نحوۀ استفاده و میزان استفاده از ماشینها در فرآیندهای همکاری، ملاحظات اخلاقی بسیار مهم هستند؛ این که اطمینان حاصل شود که این فناوریها بهطور مسئولانه و در راستای اصول اخلاقی مورد استفاده قرار بگیرند بسیار مهم است.
سازمانها باید دستورالعملها و چارچوبهایی را برای حفظ حریم خصوصی، شفافیت و انصاف دادهها بهوجود بیاورند که برای رسیدگی به سوگیریها و خطرات بالقوه مرتبط با هوش مصنوعی ضروری هستند. علاوهبر این، پرورش فرهنگ همکاری انسان و ماشین بسیار مهم است. سازمانها با پذیرش این ایده که انسانها و ماشینها میتوانند در کنارهم و با همافزایی کار کنند، و ترکیب نقاط قوت هر دو، میتوانند آیندهای را ایجاد کنند که در آن فناوری بهجای جایگزینی انسان، قابلیتهای انسانی را توسعه میدهد.
بخش ۳ – تصمیمگیری مبتنیبر داده(Data-driven Decision Making):
۳-۱: استفاده از دادهها برای بهدستدادن Insights:
تصمیمگیری مبتنیبر داده در آیندۀ کاری بسیار حیاتی میشود. سازمانها به حجم وسیعی از دادهها دسترسی دارند و با استفادۀ مؤثر از این دادهها، میتوانند بینشهای ارزشمندی را بهدست بیاورند که تصمیمگیری استراتژیک خود را هدایت کنند؛ از طریق تجزیهو تحلیل دادهها، سازمانها میتوانند روندها، رفتار مشتری و پویایی بازار را برای تصمیمگیری آگاهانه تجزیهوتحلیل کنند. از شناسایی فرصتهای تجاری جدید گرفته تا بهینهسازی فرآیندها و بهبود تجارب مشتری، تصمیمگیری دادهمحور، سازمانها را قادر میسازد تا چابک بمانند، با محیطهای در حال تغییر سازگار شوند و انتخابهای فعالی داشته باشند که منجر به موفقیت پایدار شود.
۳-۲: اجرای Data Governance و Data Security:
از آنجایی که سازمانها برای تصمیمگیری بیشتر به دادهها تکیه میکنند، ایجاد حاکمیت داده(Data Goverance) و اقدامات امنیتی قوی یک ضرورت است؛ حاکمیت داده کیفیت، یکپارچگی و انطباق با مقررات را تضمین میکند و این یعنی ایجاد مالکیت واضح دادهها، تعریف استانداردهای داده و اجرای فرآیندهای جمعآوری، ذخیرهسازی و بهاشتراکگذاری دادهها. بهعلاوه، سازمانها باید امنیت دادهها را برای محافظت از اطلاعات حساس در برابر دسترسی یا نقضهای غیرمجاز در اولویت قرار دهند.
با اجرای شیوههای استاندارد و علمی در حاکمیت دادهها و بهوجودآوردن بستر امنیتی قوی، سازمانها میتوانند در ذهن مشتریان خود اعتماد ایجاد کنند و در فرآیندهای واقعی نیز خطرات را کاهش دهند و بهطور موثر از دادهها برای تصمیمگیری آگاهانه استفاده کنند.
۴ – سازگاری با نیروی کار در حال تغییر:
۴-۱: استقبال از نیروهای کار چندنسلی:
آیندۀ کاری شاهد نیروهای کار متنوع و چندنسلی خواهد بود؛ با کارمندانی از جوانان روغننباتی گرفته تا نسل Z!
سازمانها باید با ایجاد یک محیط کاری فراگیر و مشارکتی که دیدگاهها و مشارکتهای منحصربهفرد هر نسل را ارج مینهد، خود را با این تغییرات جمعیتی سازگار کنند. با ترویج انتقال دانش، برنامههای Coaching و همکاریهای بین نسلی، سازمانها میتوانند از خرد جمعی و تجربیات نیروی کار خود نهایت استفاده را ببرند که همین استفاده منجر به نوآوری، افزایش مشارکت کارکنان و احساس وحدت بیشتر در سازمان میشود.
۴-۲: تأکید بر تقویت مهارتهای نرم و یادگیری مادام العمر:
همانطور که اتوماسیون و فناوریهای هوش مصنوعی به خودکارسازی وظایف معمول ادامه میدهند، تقاضا برای مهارتهای نرم افزایش مییابد. مهارتهایی مانند تفکر انتقادی، حل مسئله، خلاقیت، هوش هیجانی و سازگاری با محیط بهطور فزایندهای درحال ارزشمندترشدن هستند. سازمانها باید توسعۀ این مهارتها را در میان کارکنان خود از طریق برنامههای آموزشی و فرصتهای یادگیری مستمر در اولویت قرار دهند. علاوهبر این، پرورش فرهنگ یادگیری بهعنوان یک Life Style برای اطمینان از اینکه کارکنان میتوانند مهارتهای جدیدی کسب کنند و در یک چشمانداز کاری که بهسرعت در حال تحول است، همچنان کارآمد بمانند، ضروری است؛ با تأکید بر اهمیت مهارتهای نرم و ایجاد بستر و امکانات لازم برای یادگیری مستمر، سازمانها میتوانند سازگاری، انعطافپذیری و ظرفیت نیروی کار خود را برای رشد در آیندۀ شغلی افزایش دهند.
نتیجه:
پذیرش تحول دیجیتال دیگر برای سازمانها یک انتخاب نیست؛ بلکه یک ضرورت است که سازمانها و کسبوکارها برای موفقیت پایدار در آیندۀ دنیای کار به آن نیاز دارند؛ از دورکاری و برنامههای انعطافپذیر گرفته تا اتوماسیونسازی، استفاده از هوش مصنوعی، تصمیمگیری مبتنیبر داده و انطباق با تغییراتی که در نیروهای کاری شکل گرفته است، سازمانها و کسبوکارها باید برای پیشرفت، تغییر کنند؛ تغییری که در جهان دائماً محتولشونده، تنها راه ارتقاء و بهرهوری است.
بهطور کلی، سازمانها با پذیرش تحول دیجیتال و جنبههای مختلف آن، میتوانند به آیندهای پایدار دست پیدا کنند؛ جایی که فناوری و تواناییهای انسانی در هماهنگی با یکدیگر کار میکنند تا نوآوری، بهرهوری و موفقیت را موجب شوند. آن هم در دنیایی که همیشه در حال تکامل و تطور است.